چند نکته راجع به رمان ارمینا

ساخت وبلاگ
سخنان نویسنده را براتون میزارم تا جواب نظراتون را بگیرین

۱ـ چون دانی با اون همه امتیازی که داشت براش راحت نبود پس زده بشه اونم به خاطر ماکانی که ازش پایین تر بود پس نمی تونست با این موضوع راحت کنار بیاد و برای خالی کردن حرصش اون پیام رو به ماکان زد و باعث شد تا ماکان حالش بد بشه و واکنش بد نشون بده و حرفای بدی به ارمینا بزنه ... خب آرمینا هم یه دختره و غرور داره ... درسته ماکان رو دوست داشت اما انتظار همچین برخوردی ازش نداشت پس نمی تونست به راحتی با این برخورد کنار بیاد و قبول کنه باهاش ازدواج کنه و این روند باید طی میشد چون می خواستم داستان روند منطقی داشته باشه ... بالاخره هر حرکتی از طرف یکی از شخصیت ها واکنش بقیه رو در پی داره

 

۲ـسلام دوستای گلم می دونم از اینکه الان اومد تعجب کردین اخه قرارمون واسه 25 م بود اما امروز وقتی بعد از یه مدت غیبت برگشتم و نقدا رو دیدم و متوجه شدم که حوصله تون سر رفته و خسته شدین تصمیم گرفتم برخلاف میلم امروز بیام و ارمینا رو تموم کنم ... می خوام بدونین این پست امروز با اونچه من برای ادامه ارمینا در نظر گرفته بودم کلی فرق داره ... همونطور که توی پست قبلی هم گفتم می خواستم دوره جدید زندگی آرمینا رو به تصویر بکشم و الان چون فرصت کافی نداشتم و نمی خواستم بی حوصله بنویسم گذشتم واسه 25 م اما وقتی امروز دیدم شماها حوصله ندارین و خسته شدین دلم نیومد با ادامه دادن رمان بیشتر خسته تون کنم ... پس نشستم و آرمینا رو نوشتم تا تموم بشه و فقط در این بین دلم واسه ماکان سوخت ... امیدوارم از خوندن این پست لذت ببرین ... می خوام اخرین پست امروز رو تقدیم کنم به تموم دوستان عزیزی که تا پایان همراهم بودن و با تموم بد و خوبم تنهام نگذاشتن و پا به پام اومدن ... من صمیمانه از همراهی همه تون سپاسگذارم



 



چت روم مهسان چت...
ما را در سایت چت روم مهسان چت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : a98ia8c بازدید : 235 تاريخ : جمعه 19 آبان 1396 ساعت: 16:23